سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای جد غریبت کجاتو خیمه زدی ....بیا و خیمه سبزت شبی نشانم ده
 RSS  | خانه | ارتباط باخادم | درباره خادم خیمه | پارسی بلاگ|مجموع مهمانان: 165954 | مهمانان امروز: 3| مهمانان دیروز: 3
درباره خادم خیمه
(ع م ا) - خیمه سبز
(ع م ا)
بردراین خیمه دارم من سمتها کاسه لیسم خاک بوسم سائلم عبدم گدایم
لوگوی وبلاگ

مطالب قبلی
پستوی خیمه
جستجو
دیگرخیمه ها
خیمه دوستان
اشتراک
 
یاهو

 

 

یا جواد الائمه ادرکنی

 

بنده ام بنده ولای توام

عاشق صحن باصفای توام

تو جوادی و من گدای توام

یا جوادالائمه ادرکنی

قامتم خم شده زبار بلا

حاجتم باشد از تو یا مولا

نجف وکاظمین وکرب وبلا

یا جوادالائمه ادرکنی

سائلم سائلم جوابم ده

تشنه جام وصلم آبم ده

چشم گریان،دل کبابم ده

یا جوادالائمه ادرکنی

ای تو را یار بی وفا کشته

با لب تشنه از جفا کشته

با چنان پاکی وصفا کشته

یا جوادالائمه ادرکنی

ای که اززهرخون شده جگرت

به تو جد ومادر وپدرت

من بیچاره را مران زدرت

یا جواد الائمه ادرکنی 

                                                                                        

یارب الجواد بحق الجواد اشف صدر الجواد بظهورالحجه

 

 

 




نویسنده: خادم (یکشنبه 86/9/18 :: ساعت 11:40 عصر)

 

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا



من آهوی افتاده در دام رضایم

 شادم که از دم عاشق مولا رضایم

 من خاک حرمش به چشم سرمه کردم

 بوسیدم آنجارا وحج عمره کردم

 

                                                                          

                                                                                                                                         

ای افتخار ما !

به تو می بالیم و به تو می نازیم...

به کرمت...به نظرت...به وجودت... به حریمت...

به لطفت که هر بی پناهی را زیر سایه اش در بر گرفته است...

وبه نگاهت که هرقلب ملتهبی را آرام می سازد...

ای امام رئوف!

در این دریای پر تلاطم وسوسه ها ودر این سیاهی شب های عصرغیبت،

چشمان ما به درگاه نجات بخشت خیره شده،

تا که گوشه چشمی بر این بیچارگان آستانه غرق وگمراهی  افکنی واز این گرداب غفلت رهایی بخشی.

ای مهربان!

دل مجروح داغ دیده ازهجران ما به پنجره فولادین عطوفتت گره خورده

وچشمان غیبت دیده ما خاک آستان حضورت را سرمه کشیده است...

ای شفا بخش!

دریاب مارا...

من دست خالی آمدم
دست من دامان تو
سر تا به پا درد وغمم
درد من درمان تو
پای من از ره خسته شد
بال وپرم بشکسته شد
هر در به رویم بسته شد
جز درگه احسان تو
من خدمتی ننموده ام
دانم بسی آلوده ام
اما به عمری بوده ام
چون خار در بستان تو
(انسانی)

 

دو بیتی که امام رضا علیه السلام به ابیات دعبل خزاعی اضافه کردند:

 

وقبرٌ بطوس یا لها من مصیبةٍ      توقدّ فی الاحشاءبالحرقات

الی الحشر حتی یبعث الله قائماً     یفرّج عنّا الهمَّ والکرباتِ

 

 :وقبری در طوس است که برای آن مصیبت هایی است که تا روز قیامت آتش ازدل های سوخته شعله ور خواهد بود.تا آن که خدا قیام کننده

ومنتقم ما را برانگیزد و غصه و اندوه مارا بر طرف سازد.

دعبل عرض کرد: من قبری از شما خانواده درطوس نمی شناسم، این که فرمودید قبرچه کسی است؟فرمود:

آن قبر من است.روز ها وشب ها به پایان نمی رسد که طوس محل رفت وآمد شیعیان  و

زائران من می گردد.

بدانید هر کس مرا در شهر طوس ودرآن غربت زیارت کند فردای قیامت با من و درجه

 من خواهد بود در حالی که گناهانش آمرزیده شده باشد.

 

                                                                          

...ما نیز خدای متعال را به غربت و مقام ومنزلت امام رضاعلیه السلام قسم می دهیم که هر چه زود تر دل حضرتش را با مژده ظهور فرزندش شاد فرماید.

یارب الرضا بحق الرضا اشف صدرالرضابظهورالحجه...

واز او می خواهیم که توفیق زیارت با معرفت حضرتش را هر چه بیشتر به عطافرمایدتا بار دیگرخاضعانه ومشتاقانه بر در حریمش بایستیم وعرضه بداریم:

اللهم انّی وقفت علی باب من ابواب بیوت نبیک صلواتک علیه واله...

واعلم انّ رسولک وخلفائک علیهم السلام اَحیاءٌ عندک یرزقون،یرون مقامی ویسمعون کلامی و یردّون سلامی...

وفتحتَ باب فهمی بلذیذ مناجاتهم...

...خدایا تو را شاکریم که درِ درک لذت مناجات با امامان ما را به روی ما بیچارگان باز نمودی.

خدایا این نعمت را از ما مگیر و لحظه به لحظه برآن  بیفزا! 
                                                                                                                                 




نویسنده: خادم (شنبه 86/8/26 :: ساعت 3:11 عصر)

 

 

طایر بهشتی

 

 

آن طایر بهشتی تنها درآشیانه
چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه
سوزش شرار سینه،ذکرش ترانه دل
آهش به اوج افلاک،اشکش به رخ روانه
کی دیده  زاهدی  را  وقت  عبادت شب
با دست بسته دشمن بیرون بردبرد زخانه
آن زاده پیمبر ارثیه اش زحیدر
این بود کز سزایش آتش کشید زبانه
هرچندخانه اش سوخت ازدودشعله افروخت
دیگر  نخورد  یارش   سیلی  در  آستانه
آن عزت رفیعش آن غربت بقیعش
جز تل خاک نبود از قبر او نشانه

 

 

عشق را نمی شه قفل و زنجیر کرد...

 

أین الصادق بعد الصادق...

به امید ظهور آخرین صادق،آخرین منتظِر،آخرین منتظَر،....اولین منتقِم ،آخرین منتقَم...

وتو ای غریب تنها!

بی تو زمین به کسالت تن داد وآسمان به اسارت رخوَت...

اما دل های ما هیچ گاه تسلیم کسالت نشد...

ودست هایمان تا قله ی پریشانی آسمان بالا رفت ودعای فرج خواندیم...

اللهم عجل لولیک الفرج...

 

 




نویسنده: خادم (سه شنبه 86/8/15 :: ساعت 3:41 عصر)

 

 

فراری ها!!

 

 

روز 15 شوال روز غزوه مهم و تاریخی احد است. در این جنگ  حضرت حمزه سیدالشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند .(1)

 و دندان و پیشانی پیامبرصلی الله علیه واله شکست.(2)

در این واقعه ایمان واقعی خیلی ها که ادعای یاری پیامبر صلی الله علیه واله می کردند آشکار وبرملا شد.

عمربن خطاب می گوید:

دراحد با پیامبرصلی الله علیه واله بیعت کرده بودیم بر این که کسی فرار نکندوهر کس از ما که فرار کند ضال وگمراه است وهر کس از ما کشته شود

 شهید است.(3)

 احمد بن حنبل می گوید:

 ابوبکر وعمر در این جنگ فرار کردند.هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام در تعقیب فراری ها بود، عمر در حالی که اشک چشمانش را پاک می کرد برگشت وبه امیرالمؤمنین عرض کرد:مرا ببخشید!!امیرالمؤمنین فرمود:«آیا تو نبودی که صدا زدی:محمد کشته شده است،به دین قبلی خود برگردید»؟!! عمر گفت: این کلام را ابوبکر گفته است!!در این جا بود که این آیه نازل شد:

«انّ الذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلّهم الشیطان»(4)

امام صادق علیه السلام می فرماید:در جنگ احد امر المؤمنین علیه السلام در حال دفاع از پیامبر صلی الله علیه واله بودند،و دیگر اصحاب فرار

 می کردند.آن حضرت چون شیر غضبناک از قفای گریختگان رفت واول به عمربن خطاب رسید که به اتفاق عثمان وحارث بن حاطب وعده ای دیگر

 به سرعت فرار می کردند. حضرت فریاد برآورد:

ای جماعت!بیعت شکستید وپیامبرصلی الله علیه واله را تنها گذاشتید وبه سوی جهنم می گریزید؟

 عمر بن خطاب می گویدعلی را دیدم با شمشیر پهنی که مرگ از آن می چکید چشم هایش از خشم مانند دو قدح خون بود ،یا مانند دو کاسه روغنی که

 آتش دراوافروخته باشند می درخشید، وفهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت.این بود که جلو رفتم وعرض کردم:

«یا ابالحسن تو رابه خدا سوگند می دهم که دست از ما برداری ،که عرب را عادت است که گاهی می گریزد و گاهی حمله می کند.زمانی که حمله می کند تلافی گریختن را می نماید.»!

پس علی علیه السلام ما را رها کرد. وبه خدا قسم چنان ترسی از ایشان در دل من افتاد  که تا کنون از دلم خارج نشده است.(5)

 در همین چنگ بود که پیامبر صلی الله علیه واله فرمود:یا علی می شنوی که از آسمان تو را مدح می کنن.یکی از ملائکه به نام رضوان می گوید:

«لا سیف الا ذوالفقارولا فتی الا علی » امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:از خوشحالی گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم.

 

...هدیه به ارواح شهدای احد صلوات.

 

 

 (1)مسار الشیعه،ص 115

 (2) بحار ،ج20،ص18

 (3)بحار ،ج20،ص 53

 (4)آل عمران ،155، اثبات الهداة،ج2،ص364  

 (5)بحار،ج20،ص53،قلائد النحور،ج شوال،ص 77




نویسنده: خادم (یکشنبه 86/8/6 :: ساعت 6:10 صبح)

 

ماه پنهان



خیز ای مبارک ماه من وقت قیام است

جامی بده  جانی ستان عید  صیام است

می ده نه از آن می که رجس است وحرام است

می ده ولی زآن می که جانش نقش جام است

زآن می که وصفش لذة للشاربین است

سرمستیش  عشق
امیرالمؤمنین  است

تا حالا به این موضوع فکر کردین که چرا روز عید فطر هم دعای ندبه وارد شده؟
همه با ماه مبارک وداع می کنن....
روز عید فطر،روز جدایی از آتش، همه مشغول جایزه گرفتن و شادی وتبریک و...هستن ولی باید به دنبال یه گمشده ای هم بگردی!
عید وندبه؟!
شادمانی وناراحتی؟!
می دونین چرا در ظاهر با هم سازگاری ندارن؟
به خاطر این که سر سفره صاحب خانه نشستن و از غذاهای لذیذ او خوردن ولی خود او را ندیدن هم ،با هم سازگاری ندارن.
مهمانی از طرف خدا بود ولی کسی که پیام خدا را به گوش تو رساند،آدرس مهمانی را به تو نشان داد،در خیمه اش سر سفره خدا نشاند ولقمه های لذت بخش را در کام جان تو قرار داد، خود از دیده تو غائب بود!
آری.تو موهبت هنیئه(هدیه گوارا) را احساس کردی ولی آن را ندیدی!
... روزوداع با این مهمانی رسیده. کیسه ات را که از... پر بود ان شاءالله خالی کردن و به جای آن غذاهایی برای روزها،شاید ماه ها وشاید تا آخر عمر گذاشتن.خوشحال داری بیرون می آی، ولی اون کسی که به واسطه او و در خانه او دعوت شدی را نمی بینی!
حالا جای آن نیست که صدا بزنی
أین وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء؟!
...
أین باب الله الذی منه یؤتی؟!
...
أین...؟!
...
أین...؟!
پس کو صاحب خانه؟!
کو خود دعوت کننده؟!
کجاست آن دری که من از اون  وارد مهمانی شدم؟!
...
تو این شب ها از نبودش به درگاه الهی شکوه می کردی، حالا جا ی آن نیست که روز آخر مهمانی، به خدا بگی
فبلّغه منا تحیة و سلاما؟!
آری.به خدا قسم که جای ندبه دارد!
آن هم چه ندبه ای!
...
عزیز علیّ أن أری الخلق ولا تری!
چه سخت است بر من که همه مهمان ها را ببینم ولی میزبان را نه.
عزیز علیّ...!
عزیز علیّ...!

                                               

 

 

به امید رمضان ظهورش!
مهمانی حضورش!
...

 

التماس دعا.




نویسنده: خادم (جمعه 86/7/20 :: ساعت 3:15 عصر)

  
خدا حافظی  می کنم  با همه   
که چشم انتظارم  بود فاطمه  
نشان تا دهم فرق بشکسته را   
نشانم  دهد بازوی خسته را  

...وآن گاه که ضربت سهمگین ابن ملجم بر فرق مبارکش،درست بر جای ضربت عمروبن عبدود

درجنگ خندق، نشست،آن حضرت به آرزوی دیرینه اش رسید وبا شادمانی فرمود:

فزت و رب الکعبه...

آری،مظلوم عالم به آرزویش رسید...

او که صبر می کرد در حالی که خار در چشم واستخوان در گلو داشت...

(صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی)

او که صبرمی کرد در حالی که با چشمان خویش می دید یاسش را پرپر می کنند...

او که صبر می کرد در حالی که حقش را غصب کردند و بر بالای منبرها بر او لعن میفرستادند...

او که صبر می کرد در حالی که می دید بوزینه هایی بر منبر پیامبر خدا صلی الله علیه واله

بالا می روند و دم از اسلام می زنند...

آری،او به آرزویش رسید...

وبه خدای کعبه که رستگار شد...

...وآن گاه که ضربت سهمگین اشقی الاشقیاء بر فرق مبارکش رسید جبرییل امین

بین زمین و آسمان صدا زد:

«تهمدت والله ارکان الهدی...»:

 به خدا سوگند!ارکان هدایت در هم فرو ریخت و رشته محکم الهی از هم گسست.

 پسر عموی مصطفی کشته شد!علی مرتضی کشته شد!...

آری،ارکان هدایت فرو ریخت چون باب مدینه علم بسته شد...

ارکان هدایت فرو ریخت چون حبل خدا پاره شد...

ارکان خدا فرو ریخت چون قرآن ناطق الهی ورق ورق شد...

 


  


واینک ای شیعیان علی!
 بیایید در این شب ها دست به دعا برداریم و ظهور منتقم آل محمد
-صلوات الله علیهم اجمعین-راازخدای متعال بخواهیم.
ازاوبخواهیم در این ایام وانفسا ما را از ثابت قدم ها قرار دهد.
و دست ما را در این دریای پر تلاطم ازسفینه نجات کوتاه نفرماید.
و چه زیباست کلام آن مظلوم عالم امیربیان:

«هاها!طوبی لهم علی صبرهم علی دینهم فی حدنتهم!
 ویا شوقاَ الی رؤیتهم فی حال ظهور دولتهم!
و سیجمعناالله وایاهم فی جنات عدن و من صلح من آبائهم و أزواجهم و ذریاتهم
»
(اصول کافی،ج2،ص130)

آه آه!خوشا بر احوالشان که قبل از قیامشان بر دینداری خویش صبرو شکیبایی ورزیدند!
و چه فراوان مشتاق دیدار ایشان در زمان ظهور هستم! وخداوند به زودی  ما(اهل بیت)
 را با ایشان وپدران و همسران و فرزندانشان در بهشت برین گرد خواهد آورد.

                                

براساس روایات نقل شده یکی از نشانه های ظهور حضرتش

مصادف بودن شب قدربا روز جمعه در همان سال ظهوراست.

 مثل فرداشب(شب23) که  فردایش جمعه است.

 وچه خوب است دراین شب ها نیت وعمل خود راوقف

وارث اول مظلوم عالم کنیم.

 

شاید این جمعه بیاید شاید...

  




نویسنده: خادم (چهارشنبه 86/7/11 :: ساعت 10:41 عصر)

                                         

                                                

 

                           امشب زلب ماه خدا خنده بر آمد  
                                         کز خانه خورشید ولایت قمر  آمد 
                      
                   پیغمبر و زهرا و علی را پسر آمد 
                                         در ماه خدا  ماه خدا جلوه گر آمد

                                    

                                       

  امام حسن مجتبی(ع):
انّ الله جَعَلَ شَهرَ رمضان، مضماراً لِخَلقِهِ، فلیَستَبِقُونَ فیه بِطاعَتِهِ اِلیَ مَرضاتِهِ؛

خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای آفریدگان خود قرار داده است تا با
اطاعتش به سوی خشنودی و رضایت او از یکدیگر سبقت بگیرند.

 (تحف العقول/ص236)

                                        


نویسنده: خادم (پنج شنبه 86/7/5 :: ساعت 5:17 عصر)

لبیک داعی الله...

نوایی دل انگیز  از لسان خدا به گوش می رسد.
 دعوت به یک مهمانی سبز.
به میزبانی کریمی بنده نواز.
پیراهنی نو از پارچه توبه که تار و پودش برائت و ولایت است بر تن جان کن
وسوار بر
سفینه نجات،مرکب ایاب وذهاب این مهمانی شو و به سمت خدا حرکت کن.
مواظب باش از این سفینه جدا نشوی که یأمن من رکبها ویغرق من ترکها
 ومواظب باش جلو یا عقب هم نیفتی که المتقدم لهم مارق والمتأخر لهم زاهق.
وقتی خواستی وارد خانه میزبان شوی از
باب الله وارد شوودر کنار سفره رحمت واسعه او بنشین.
سفره ای رنگارنگ از هر چه خیر وخوبی.
اول غذا را با نمک محبت  شروع کن و آخربا نمک معرفت تمام .ومواظب باش که نمک دان را نشکنی.
قبل از صرف غذا اگر میان خود و صاحب خانه حساب وکتابی داری صاف کن
وبه او هم بگو که
لا تؤدبنی بعقوبتک ولا تمکر بی فی حیلتک.
به او بگو که آمدم ولی
من غیر استحقاق لاستماعک منی...
وبگو که
لا رب لی غیرک.
بعد از این که از صاحب خانه اجازه گرفتی(
اللهم اذنت لی فی دعائک و مسألتک)از غذاهای سفره استفاده کن.
برای این که زود سیر نشوی با لقمه ای از ابوحمزه اشتهای خود را زیاد کن وبا جرعه ای از افتتاح کام  خود را تشنه تر.
غذاهای سفره خیلی زیادند وتو از صاحب خانه
همه را طلب کن:
اللهم انی اسألک من بهائک بأبهاء وکل بهائک بهی.اللهم انی اسألک ببهائک کله...
وبدان که اگر
همه را داشته باشی هر چه در سفره هست مال توست.
مواظب باش مهمان های ناخوانده،غذایی شبه ناک از گناه به تو نخورانند که اگر چنین شد اشتهایت را کور کرده ای و پا به سفره صاحب خانه زده ای.

اگر دوست داشتی صاحب خانه هم با تو حرفی بزند کتاب آسمانی را از سفره بر دار وآیاتش را تلاوت کن. واگر خواستی بیشتر دلت را با کلام نورانیش مصفا کنی خطاب به حجتش کن وبگو
السلام علیک حین تقرء وتبین ودست توسل به آن تالی کتاب خدا وترجمانش دراز کن و به حضرتش عرضه دار من آن نیستم که بگویم:
چه خوش است صوت قرآن ز تو دل ربا شنیدن            به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن
ولی از تو می خواهم که قلبم را با نور کلام خدا عجین کنی.
از یاد نبر که خدا سامع الشکایاست.
درد دل های مهمانانش را می شنود و بر آینده او جامه تقدیر می پوشاند.
هر چه خواستی شکایت کن.از روزگار ناملایم داد سخن برآور:
اللهم انا نشکو الیک فقد نبیناصلواتک علیه واله وغیبة ولینا و کثرة عدونا وقلة عددنا وشدة الفتن بنا وتظاهر الزمان علینا...
أین غیاثک السریع...
أین فرجک القریب...
ما را هم از دعای خیرت فراموش نکن.

زمان:
ماه رمضان(دیگر ایام هم آماده پذیرایی هستن)
مکان:
شهر دل،خیابان قلب پاک،کوی14،پلاک
12




نویسنده: خادم (دوشنبه 86/6/26 :: ساعت 9:6 عصر)

 

اللهم رب شهر رمضان...

 

فرا رسیدن ماه رمضان،
ماه قران وماه رحمت واسعه الهی(امام عصر علیه السلام)
بر تمامی شیعیان مبارک

 

این هلال از طرف باغ جنان می آید

هوش باشید  که  ماه رمضان می آید

در شب اول  این ماه  پی  ماه   مرو

ماه  این ماه , شب  نیمه  آن  می آید

 




نویسنده: خادم (سه شنبه 86/6/20 :: ساعت 10:11 عصر)

«هر چه برای خود می پسندی بری دیگران هم بپسند
این حدیث معروف را زیاد شنیدیم ولی معلوم نیست درعمل چه قدر پیاده می کنیم.
همه ما ها دلمون می خواد باهامون به بهترین وجه برخورد کنن ولی این
«برای خود پسندیدن» را در حق دیگران پیاده نمی کنیم.
 تا حالا با آدم بد اخلاق بر خورد کردین؟چه قد حوصله ی این آدم ها را دارین؟
یه جور دیگه سوال کنم:
می خواین بدونین حرف هامون چه قد خریدار داره؟
یا اعمال و رفتارمون چه قد در دیگران تأثیر داره؟

 راهش اینه که به اخلاق خودمون نگاه کنیم.

 یه کسی اگه آدم مؤمنی هم باشه ولی از خوش خلقی بهره ای نداشته باشه نمی تونه در
 اطرافیان خودش تأثیر مثبت بذاره ولو این که حرفش هم درست باشه.
مثل این آدم ها مثل سرکه و عسله.
 در روایات آمده که مؤمن بد اخلاق اعمالش مثل عسلیه که با سرکه مخلوط شده.
یعنی اعمال خوبش در کنار اخلاق بدش پوشیده می شه ویا ازبین می ره.
هر چه هم بخواد اهل نماز و عبادت و راز ونیاز باشه.
همچین کسایی خانواده و اطرافیان او در کنارش احساس آرامش نمی کنن.
یا از دید او پنهان می شن ویا به زور واجبار تحملش می کنن.
 یه عسل فروش تو عسلش سرکه بکنه از صبح تا شب صدا بزنه که من بهترین عسل ها را دارم ولی یه کم سرکه قاطیش کردم هیچ کس از او عسل نمی خره.همه عسل هاش رو دستش باد می کنه.
آدم بد خلق هم اعمال خوبش، رو دستش باد می کنه.
اون اثر مثبت روانی اجتمایی را دیگه نداره.
 پدر یا مادری که خودشون بد اخلاقن نمی تونن بچه خوش اخلاق تحویل جامعه بدن.
زن وشوهر بد اخلاق یا از هم جدا می شن و یا یکی تا آخر عمر اون یکی دیگه را تحمل میکنه ولی همیشه در آرزوی یه دنیای دیگه ایه.
اگه اهل بیت علیهم السلام می فرمایند با اعمالتون مردم را به سمت ما دعوت کنین
نه  فقط با زبانتون (کونوا دعاة الناس بأعمالکم بغیر السنتکم)به خاطر اینه که مردم به کسی
که حرفش وعملش با هم فرق میکنه اصلا روی خوش نشون نمی دن.

 حالا ما جزء کدوماشون هستیم؟

اون هایی که عسل ناب دارن ؟

یا اون هایی که سرکه توی عسلشونه؟

 یا اون هایی که فقط سرکه فروشن؟!!




نویسنده: خادم (جمعه 86/6/16 :: ساعت 2:6 صبح)

<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
<