...جمکران؛ میعادگاه متقربان ودور افتادگان!
همه جمعشون جمعه!
یکی شکوه برای وصال ویکی برای فراق!یکی درد با معرفتی،یکی هم درد بی معرفتی!
یکی از داشتن می ناله ویکی از نداشتن! اما این کجا وآن کجا!...
رفته بودم تا از نداشتن واز بی معرفتی شکوه کنم، ولی شکوه ی با معرفتی همین را هم ازم گرفت!...
صدایی به گوشم رسید که هوش وحواسم را به خودش جلب کرد.
اگه شما هم می خواین یه کم از اون صداهارا بشنوین فقط نگاه کنین!:
...پیشاپیش یک پا را برای تو فرستاده ام وجانم را برای تو باخته ام!
واکنون با همین یک پایی که برایم مانده، برای پادررکابی تو ،به درگاه الهی پناه آورده ام.
با این که دو انگشت از دست راستم هم هدیه به توکرده، اما به اندازه ای انگشت برایم مانده که بتوانم
دانه های پرستش خدا ویاری جویی از او رایکی بعد از دیگری رد کنم.
با صدبار *ایا ک نعبد وایاک نستعین* درهر رکعت نماز دیدارت،با خدا تعهد می بندم که فقط به باب او درآیم
وهماره وجه او را بنگرم...ودر درونم این فریاد بلند است که أین وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیاء؟
أین باب الله الذی منه یؤتی؟...
تا آخرین نفس در مقابل حق خاضعم وتا وقتی پا ،یا بهتر بگویم جان در بدن دارم سر تعظیم فرود می آورم
ودر نقطعه اوج خضوعم ، هفت مرتبه صدا می زنم: پاک ومنزه هست خداوحمد، سزاواراوست که مارا به
نعمت وجودت مفتخر کرد!
سوالی ساده دارم از حضورت
من آیا زنده ام وقت ظهورت؟
اگر که آمدی، من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم در حضور تو بمیرم
...
خیلی وقته که از زندگی توخیمه حرفی نزدم...
یادش بخیر.وقتی که هنوز اسم وبلاگ زیر خیمه بود گه گاهی به دوری خودمون از خیمه امام عصرعلیه السلام
اعتراف می کردم ولی حالا که خیمه مون سبز شد دیگه اعتراف هم ...
مدتیه خداتوفیق داده به یکی دیگه از عوامل عقب افتادگی مون از خیمه امام زمان علیه السلام فکر کنم!!
فعلا فقط در حد فکر!
تا حالااین سوال براتون مطرح شده که آیا نوکرای حضرت یا اونایی که محل زندگیشون درباطن،
نزدیکای خیمه حضرته حسادت می ورزن یا نه؟!
به نظر شما اونها در خدمت کردنشون ویا حتی کارهای عادی روزمرشون ویا در هنرهاوامتیازاتی
که خدا بهشون داده نسبت به هم حسادت می کنن؟!
به نظر شما اونها وقتی می بینن اطرافیانشون،دوستانشون،رقیبانشون به جایی رسیدن یا خدمتی از
دستشون براومده این جور فکر می کنن که ای کاش من یا ما یا بچه من،یا فلان کس من به جای او
این کاررا می کردیم؟! یا فقط غبطه می خورن که ای کاش ما هم...؟
به نظر شما این درسته که می گن خانم ها بیشتر از آقایون حسادت می ورزن؟!!!
جوابش هر چی باشه نظر من اینه که در مراحل حساس زندگی،مخصوصادر جریانات عاطفی واحساسی زندگی،
پای خیلی ها چه زن وچه مردش می لغزه!!مخصوصا وقتی پای خودنمایی،خودخواهی وسط میاد.
شدت لغزش ولرزشش نمی دونم چند ریشتره! ولی همش بستگی داره به اینکه فاصله زندگی ماها تا خیمه حضرت
چه قدره؟
حالا یه مقایسه درزندگی خودمون!
آیا همیشه وقتی خبری از کسی به گوشمون می رسه یا به چشم می بینیم که حاکیه از یه خدمت،یه کارمثبت،
یه هنرخاص ویا یه امتیازه خاصه ویا کسی با کسی ارتباط داره ؛ارتباط علمی، عاطفی ،معنوی! ویاهرنوع ارتباط
شرعی که قابل تصوره (که مثلاای کاش مابه جاش داشتیم!) خوشحال می شیم یا گاهی هم حسادت چاشنیش میشه
ویا برعکس؟معمولا حسادته گاهی هم خیرخواهی وخوشحالی چاشنیش میشه؟!
خلاصه خوش به حال اونی که در امتحان مبارزه با حسادت نمره قبولی میاره!نمره بیستش پیش کش!!
خوش به حال اونی که زندگیش یه جوری با طناب خیمه حضرت گره خورده که اصلاحسادت به زندگیش راه نداره؛
سیستم فکرش با فونت حسادت، ناسازگاره!!
من شاید توزندگیم بیشترازدو سه نفر آدم این جوری را ندیده باشم!می دونین چه طوری هستن؟
دقیقا مثل حالتی که هر کدوم از ما نسبت به مادرخودمون داریم!تاحالا شده نسبت به مادرمون حسادت کنیم؟!نه؛چرا؟
چون اون قدرنسبت به مادرخودمون دلسوزی داریم که اصلا حسادت نسبت به اورا مسخره یا دیوونگی فرض می کنیم.
نوکرای حضرت هم همین جورن!نسبت به همه دل سوزن!دوست دارن هر کی به هر نحوی به امام زمانش خدمت کنه!
هدفشون خدمته!فقط خدمت!بدون یک درصد خودنمایی! بدون چاشنی خودخواهی!بدون...
سوگندبه اشکی که تودرنافله داری دانم که از منتظرانت گله داری
گل ناشکفته
درشهر مقدس مدینه شد باز دوباره باب کینه
خود ساخته همچو بت خلیفه آورده برون سراز سقیفه
خصمی که هماره درکمین بود ماری که درون آستین بود
افکنده هزار دام حیله جا کرده چو دزد در قبیله
پاداش رسول خوش ادا شد یک آیه زکوثرش جدا شد
آن آیه دُ ر نهفته اش بود محسن گل ناشکفته اش بود
این نکته زخون او رقم شد یک سوم اهل بیت کم شد
سازگار(میثم
)به خاطر وحدت اسلامی!!
بین برادران مسلمان!!
قسمتی ازحادثه غم انگیز ماجرای سقیفه را فقط به زبان کتاب های مشهور اهل سنت
نقل می کنم:
1. بلاذری نویسنده بزرگ کتاب معروف«الانساب» پیرامون سقیفه چنین می گوید:
«...ابوبکربه دنبال علی فرستادتا بیعت نماید.اما او بیعت نکرد.
پس عمر در حالی که ابزار آتش افروزی به همراه داشت بدانجا آمد.
فاطمه اورا در کنار در خانه دید و به او گفت:
پسر خطاب!آیا می خواهی در خانه ام را بر روی من آتش بزنی؟
عمر گفت: بلی، و آتش زدن در خانه ی تو برای تقویت رسالت پدرت است!!»
(انساب الاشراف،ج1،ص586،چاپ دائرة المعارف قاهره)
2.ابن جریر طبری در کتاب مشهورتاریخ خود در مورد ماجرای سقیفه چنین می نویسد:
عمربن خطاب به سوی منزل علی آمد. در آنجا طلحه و زبیر و گروهی از مهاجران بودند.
عمر صدا زد: برای بیعت از خانه بیرون آیید وگرنه به خداسوگند خانه را بر سرتان آتش
می زنم...!(تاریخ طبری،ج2،ص 433،چاپ بیروت)
3.تاریخ نگار معروف ابن قتیبه در«الامامة والسیاسة»[که هم پای کتاب های سابق است]
در مورد جریان تأسف بار سقیفه می نویسد:
«ابوبکر دریافت کسانی که از بیعت با او سرپیچی کرده اند نزد علی اند.
پس عمر را به جانب ایشان فرستاد.عمر به آن جا آمد وبا فریاد آنان را که در خانه علی بودند
فرا خواند.اما کسی از خانه خارج نشد.هیزم خواست و گفت:
سوگند به کسی که جان عمر در دست اوست از خانه خارج شوید
وگرنه خانه را بر سر ساکنانش آتش می زنم. به او گفتند :
ای ابا حفص ،فاطمه در این خانه است.گفت :باشد...
سپس عمر برخاست وبه همراه گروهی به در خانه فاطمه آمد.
در را کوبیدند،وقتی که فاطمه صدای آنها رل شنید با صدای بلند فریاد زد:
پدر! ای رسول خدا!پس از تو از دست پسر خطاب و پسر ابوقحافه چه می کشیم.
آن گروه وقتی که صدای گریه فاطمه را شنیدند،با چشمی گریان از آنجا دور شدند.
نزدیک بود دل هایشان گدازان و جگرهایشان سوزان گردد.
عمر به همراه عده ای باقی ماندند.علی را از خانه بیرون آورده ،او را به سوی ابوبکر
بردند وبه او گفتند:بیعت کن.علی گفت: اگر بیعت نکنم چه می کنید؟
گفتند:سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست گردنت را می زنیم!»
(الامامة والسیایة،ص13-12،چاپ مکتب التجاریة الکبری-مصر)
گر تو بیایی بدهد فاطمه تکیه به بازوی تو یابن الحسن
در حسرت وصال
تواز تبار بهاری چگونه بی تو بمانم
شمیم عاطفه داری چگونه بی تو بمانم
تواز سلاله نوری تو آفتاب حضوری
به رخش صبح سواری چگونه بی تو بمانم
تویی که باده نابی و گر نه بی تو چه سخت است
تمام عمر خماری چگونه بی تو بمانم
ببار ابر بهاری هنوز شهره شهر است
کرامتی که تو داری چگونه بی تو بمانم
بیا به خانه دلها که در فراق تو دل را
نمانده است قراری چگونه بی تو بمانم
قال الله تعالی:«و الواستقاموا علی الطریقه لاسقیناهم مائا غدقا»
:واگر در را راه هدایت(ولایت اهل بیت)استقامت کنندبه آن ها آب گوارایی می نوشانیم.
خوش به حال اون هایی که جوری به وظیفه شون عمل کردن که الان مهمان اهل بیت هستن!
سرسفره فاطمه زهرا سلام الله علیها! !...سرسفره امام حسین علیه السلام!
خوش به حال اونایی که الان به آب گوارای محبت رسیدن ودارن عطش عشق خودشون
را دوبرابر می کنن!! این روزا بعضی از عزیزان ودوستان عزادار شهدا وزخمی های انفجاردر مراسم
عزادرای رهپویان وصال شیراز هستن.مخصوصا اونهایی که در مراسم اون شب حادثه شرکت داشتن
ویا از نزدیک تبعات اون حادثه دلخراش رادیدن. بدون شک خیلی از اونهایی که توی مراسم بودن
وبا چشمشون صحنه هارا دیدن، در کنار همه ناراحتی ها ( اینکه چرا مسئولین وکارشناسان مثل
کبکی که سرش را زیر برف می بره وخیال می کنه کسی اونو نمی بینه، خودشون را به نفهمی
می زنن ویه جورایی می خوان تخمی که وهابیت داره تو لونه شیعه میذاره زیرخاک قایم کنن ویا به
خاطر اینکه دوستان ونزدیکانشون را از دست دادن ویا...)یه عذابی هم اونها را آزار می ده.
واون حسرت ملحق نشدن به کاروان شهداست: چرا ما نه؟! ای کاش ما هم...!...لابد مارانخواستن...
شایدلایق نبودیم...شاید...شاید ...!
ای کاش این صحنه ها برای ما درسی می شد که ما را کمی متذکر می کرد.
باعث انقلابی در درونمون می شد.در اعمالمون.در زبانمون.درقلبمون.نه فقط برای چند روز.
برای همیشه.نکنه در آخرت هم باز چشمان ما ببینه که نزدیکان ما ،آشنایان ما دارن به امامشون
ملحق میشن ولی ما....!همه دارن به آب گوارا می ر سن ولی مادرآتش حسرت جرعه آبی بسوزیم...
اللهم انی اسئلک الامان یوم یعرف المجرمون بسیماهم.
بیاییم ما هم استقامت کنیم...
یا باب الله !
ادرکنی ادرکنی ادرکنی
الساعة الساعة الساعة
من کان علی مولاه فهذاالمهدی مولاه
(متن ذیل برای یکی ازنشریه های خصوصی به مناسبت نهم ربیع الاول نوشته شده است.لذا از خواننده های اهل ادب
خواهش دارم که حتمانظرانتقادی خود راجدای از نظر عمومی، برای تصحیح متن ارائه دهند)
السلام علیک یاربیع الانام ونضرة الایام!
باتمام وجودسر به آستانت وجبین شرم برخاک قدمت سوده ایم.
آمده ایم تا در جشن امامت وعید برائت ،باتو دست تعهد دهیم ومیثاقی دوباره ببندیم
«ولانرجع عن تعهد و لاننقص المیثاق»(1).
ودراین غدیر ثانی باتو که در پرده غیبت وما که در پرده غفلت، در کنار برکه چشممان عهد ولایت
وبرائت ببندیم؛«نبایعک علی ذلک بقلوبنا وأنفسنا والسنتنا وأیدینا»(1).
دست تو نیز درغدیراول بادستان خاتم نبوت وامیرولایت به آسمان رفت که«الا ان خاتم الائمه منا
القائم المهدی ألا أنه الظاهرعلی الدین ألا أنه المنتقم من الظالمین»(1).
گویی هماره ندایی آشنا ازسرورپیامبران وسید رسولان به گوش جان می رسدکه:
معاشرالناس!من کان علیّ مولاه فهذاالمهدی مولاه... اللهم وال من والاه وعادمن عاداه...
...اکنون که دل به دریای لطفت زده ایم ما را غرق درگرداب محبتت کن
وآرزوهای مرده مارا در کلبه قلبمان جان تازه بخش.
مارا با مشق عشق مکلف به خلوص کن تاپرستو های دلمان فقط به سمت تو به پرواز درآیند
ودر آشیانه پر مهرتو آرام گیرند.(2)
...دراین ایام غمگنانه ناامیدی، حسرت بار،پشت پنجره انتظار،چشم امید به اکسیراعظم نگاهت
دوخته ایم تا که غبار ازشیشه این پنجره بزدایی وآینه مکدر روحمان را صیقل بخشی؛
...
«چشمم چنان دوپنجره انتظارشد
تا باز مانده پنجره هایم زدر بیا
اشک است آب،ودانه من پاره های دل
این جوجه می زند به قفس بال وپربیا»(3)
(1).قسمتهایی از خطبه وروایت واقعه غدیر:احتجاج طبرسی،ج1،ص85-80
(2).اشاره به مضمون روایت امام حسن عسکری علیه السلام خطالب به فرزند عزیزش:ان قلوب اهل الاخلاص والطاعه نزع الیک
کالطیرالی اوکارها...
(3)شعراز حاج علی انسانی
با همین دیدگان اشک آلود
از همین روزن گشوده بدود
به پرستو، به گل ، به سبزه درود ، به شکوفه ،
به صبحدم ، به نسیم
به بهاری که میرسد از راه ، چند روز دگر به ساز و سرود
ما که دل هامان زمستان است
ما که خورشیدمان نمی خندد
ما که باغ و بهارمان پژمرد
ما که پای امیدمان فرسود
ما که در پیش چشم مان رقصید
این همه دود زیر چرخ کبود
سر راه شکوفه های بهار ، گریه سر می دهیم با دل شاد
گریه شوق با تمام وجود
(فریدون مشیری)
اللهم صل علی محمد واله
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم اجعلنا من خیر اعوانه وانصاره
اللهم العن الجبت والطاغوت
اللهم العن قاتلی فاطمة الزهرا
اللهم عذبهم عذابا یستغیث منه اهل النار
سلام علی قلب زینب الصبور
السلام علیک یا ام المصائب !
سلام برقلب صبور تو وزبان شکور تو .
سلام خیمه نشینانی که بوی نمی از دود خیمه های سوخته را اسشمام نکرده اند تاچه رسد که بدانند توکه هستی و چه هستی.
سلام غافلانی که هنوز در تفسیر عطش مانده اند؛ پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
ای کاش می شد حکایت های غربت واسارت را از زبان دل تو می شنیدیم وذره ای درک می کردیم!
حکایت هایی با واژگان تکراری . آتش ودود،کوچه وبازار،سیلی وتازیانه،رخسار کبود،طشت ، تیر باران، وداع،ظلم،صبرو تحمل و...
آری!واژگانی که قبل از ورود به کربلا ذهن تو را زخم کرده بود.
ای کاش خود می گفتی که چه شد؟
چه شد که بین هشتاد وپنج شمع سوخته، تو پروانه محفل شدی؟
چه شد که خون از چوبه ی کجاوه جاری شد؟مگر تا کنون ماه گرفتگی را ندیده بودی؟
چه شد که سه ساله رفیق نیمه راه شد؟شاید رفیق نیمه راه به او رسیده بود؟!
شام با تو چه تقدیر کردکه ندبه بهترین عزادارت شده الشام الشام الشام؟
بوسیدن سرو صورت،سینه وگردن را از جدت آموختی .تو بگو بوسیدن رگ های خونین را از کی؟
کلام های کوبنده ات،شجاعتت ،صبر وغیرتت از پدر مظلومت. توبگو گریبان چاک زدنت از کی؟
نشسته نماز خواندت،خاک آلودگی چادرت،رخسار کبودت ودفاع از امام زمانت را از مادرت به ارث بردی.رخ به خون آراستنت از کی؟
مگر عاشورا یک روز نبود؟ پس چرا هر روز وشب تو عاشورایی بود؟
تو که با «یا دهر اف لک من خلیل..» موی پریشان کردی وبر سرو صورت زدی .چه شد که هنگام وداع فقط باران چشمت بدرقه دوست
شد؟مگر دستان حسین(علیه السلام) با سینه تو چه گفت؟
شاید اگر دست سرد برادر بر سینه گداخته تو قرار نمی گرفت تو نیز بسان مادرشهیده ات جان را به پای امام زمانت فدا می کردی!
آری.همانا که مصیبت ودرد، فرزندان تواند!
به حقیقت که کسی تا کنون باری به سنگینی بار سفر عشق تو به دوش نکشیده.
تو فرهنگ نامه صبر واستقامتی.
عشق را تو معنا می کنی وفداکاری طفل نو آموز دبستان توست.
«کتاب ایثار،به امضای توست رساله عشق به فتوای توست
در این رساله نکته ای بارز است عاشق اگر سر شکند جایز است»*
به امید لحظه هایی که دل ما هم بسان خیمه های عصر عاشورا در سوز تو بسوزند!
*شعر:علی انسانی
متن :خادم خیمه
أین الطالب بدم المقتول بکربلا!
به دلیل طولانی بودنه شعر،فقط چند بیت را درج کردم واز اهل ادب وشعرخواهش دارم که این شعر را با دقت بخونن!
...
هلال نیست عیان هر محرم از گردون
که آسمان زغم او، الف به سینه کشید
فتاد از شفق آتش سپهر را در دل
دمی که«العطش»ازکربلا به اوج رسید
سراب نیست به صحرا و موج نیست به بحر
ز یاد تشنگی اش«بحر»و«بر»به خودلرزید
نه گوهرست، که از یاد لعل تشنه او
زغصه،آب به حلق صدف گره گردید
نگشت از لب او کامیاب، آب فرات
به خاک خواهدازاین غصه،روز وشب غلطید
نگرید ابر بهاران،مگر به یاد حسین
ننوشدآب، گلستان، مگربه لعن یزید
زبس که تشنه به خون است، قاتلٍ اورا
کشیده تیغ وبه هرسوی می دودخورشید
نشسته عرق خجلت است،فصل بهار
که بعد از او گل بی آبرو چرا خندید
زقدراوست که طومارطول سجده ما
به حشر،معتبراز خاک کربلا گردید
...
(واعظ قزوینی)
محبت به امام عصرعلیه السلام با گریستن بر امام حسین علیه السلام
واشک بریزد،وهیچ گریه کننده ای براو (امام حسین علیه السلام)نگریدمگراینکه فاطمه علیهاالسلام
راصله کرده،آن جناب رادر نوحه گری براویاری نموده،ورسول خداصلی الله علیه واله راصله کرده
وحق ما را ادا نموده است.../کامل الزیارات،81،باب26»
به تحقیق یکی ازراه های یاری نمودن امام عصرعلیه السلام ادای حق ایشان است وحق امام بر شیعه
هیچ موقع به تمام وکمال ادا نخواهد شد؛همان طوری که نمی توانیم خداوند را به تمام کمال شاکر باشیم،
ولی هم چنان که بنده به همیین شکرناقص هم موظف است، برای یک شیعه هم واجب است تا آن جا
که می تواند حق امامش را ادا کند.اشک بر امام حسین علیه السلام درنزد اهل بیت علیهم السلام آن قدر
ارزش دارد که یکی از چندین اثرات آن را ادای حق خود شمرده اند.
اشک بر سیدالشهداء یک اظهار هم دردی باامام عصرعلیه السلام است که خود، باعث تسلای دل و
مرهمی بر زخم دل اوست.رابطه محب ومحبوب چیزی غیر از این نیست که محب در مصائب محبوب،
تسلای خاطر و مرهمی برزخم دل او باشد.
وچه یاری کردنی ازاین بهترکه محب خودش را درحزن محبوبش شریک بداند!
...واهل محبت ومعرفت آگاهند که آشکارترین نشانه ازنشانه های ظاهری ارتباط قلبی محب ومحبوب
اشکی است که محب در راه محبوب نثار می کند.
وچه زیبا فرموده آن عالم مرحوم وعاشق امام عصر علیه السلام:
«محبت،درجات دارد.آن درجه بالا،درجه ای است که محب،خودش را نمی خواهد.فقط محبوبش را
می خواهد واین وادی عجیبی است...
محبت گوهر عجیبی است.ای اهل دل وحال!ای طالبان حقیقت وراه!محبت بالطبیعه محب را به
محبوب می رساند.../ستاره پنهان، ص111»
وجا دارد که این جا بیانی از بیانات آیت الله وحید خراسانی را هم ضمیمه سخن این عالم بزرگوار
کنیم:
«رمز راه یافتن به درگاه او دوکلمه است.ارتباط با او در گرو دو مطلب است:یکی تقوا...
کلمه دوم عبارت است از پیوند ولایت واظهار محبت وارادت نسبت به اهل بیت عصمت و
طهارت علیهم السلام.وآن چه در این زمینه به نظر امام عصر علیه السلام خیلی اهمیت دارد و
ما دریافته ایم دو نکته اساسی ومهم است.یکی توجه به مقام مادرش صدیقه کبری واشک وتأثربر
بدن آزرده فاطمه زهرا سلام الله علیها.چون غصه مظلومیت آن بانوی ستم دیده،شب وروز،
امام زمان علیه السلام را متأثرمی سازد که نیمه روز حقش را بردند، دل شب تار زیر خاک
دفنش کردند...
نکته دوم عبارت است از زنده نگه داشتن واقعه عاشورا وعظمت حضرت سید الشهدا.
/شاخه گلی از ملکوت،ص104»
یارب الحسین بحق الحسین اشف صدرالحسین بظهورالحجه
چراغ هدایت
زده به سر هوای سامره ام
خاک پای گدای سامره ام
سامره آفتاب سینه من
کربلای من بقیع ثانی من
تو ولی خدای دادگری
تو جواد الائمه را پسری
توعلی علی وفاطمه ای
تو چراغ هدایت همه ای
به خداوندی خدا سوگند
به محمد وبه انبیاء سوگند
به کتاب و به مکه وبه حرم
به صفا به مروه وزمزم
به مدینه به خاک قبر رسول
به مزاری که گم ده بتول
این کلام خدای دادار است
مهرتان خلد و بغضتان نار است
(سازگار،با اندکی تصرف)
فقط شیعیان بخوانند!
بعد ازتخریب سامرا چه کردیم؟چه کاری از دستمان برآمده؟
آیا به این نکته فکر کردیم اکنون که نصفی از قبور ائمه ما ویران وقبر مادر ائمه پنهان است چه مرهمی بر دل آقا ومولایمان گذاشته ایم؟
چه شد که دشمنان اهل بیت جرأت کردند بارها وبارها به حریم امامان ما جسارت کنند؟
حریمی که خشتی ازآن برای ماهزار ها برابردرهم ودیناریست که شب وروز به دنبالش هستیم.
شیعه را چه شد؟
بعد از غفلت چه کردیم؟هنوز خوابیم یا بیدار؟
مگر آن حاکم عباسی ،دشمن اهل بیت به اطرافیان خود نگفت که ما هر چه آرامگاه اجداد خود را آباد کنیم،فرش و چراغ بگذاریم،
از گزند دزدان در امان نیست وهیچ موقع آباد نمی شوند ولی این مردم ،خودشان آرامگاه خاندان پیامبرصلی الله علیه واله
(قبر امام هادی علیه السلام)را فرش و چراغ می گذارن واز حریم فرزندان پیامبرصلی الله علیه واله مواظبت می کنن؟
چه شد که در حکومت ظالم با آن وضعیت خفقان شیعه کسی دست از پا خطا نکرد ولی در این زمان....؟
علت چه بود؟ضعف ما یا سکوت ما ؟ غفلت ما یا سکون ما؟
غیر از این است که دشمنان حضور شیعه را در کنار امام خود کمک رنگ دیدند؟
غیر از این است که در سامرا کربلایی عمل نکردیم؟
غیر از این است که سلطنت را فقط در خراسان دیدیم از سلطان زاده ها غافل شدیم؟
چه قدر میراث گران بهای امام هادی علیه السلام (معارف زیارت جامعه کبیره) را به ایتام ووارثین آل محمد صلوات الله علیهم رساندیم؟
خود چه کردیم؟چه قدر با این بحر عمیق انس گرفته ایم؟
یا صاحب الزمان!
نمی دانیم که در روز تولد جد مظلومتان سرور وشادمانی کنیم یا اظهار اندوه وتأسف!
نمی دانیم به ساحت مقدس شما تبریک عرضه بداریم یا به تقصیرخود اعتراف کنیم!
ای فرزند هادی وهدایت گر!
به سید رشتی گم شده ی در بیابان فرمودی چرا زیارت جامه نمی خوانی؟! زیارت جامعه بخوان تا راه را پیدا کنی!
مولای ما!
ما هم دربیابان غفلت و حیرت سرگردانیم و اکنون با همان زبان زیارت عرضه می داریم که عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم .مارا ببخش.
مستجیر بکم. از غفلت و کم کاری وخواب خود به تو پناه آورده ایم.
ان بینی وبین الله عزوجل ذنوبالا یأتی علیها الا رضاکم. تاشما رضایت ندهید، خدا رضایت نخواهد داد.
چنان که به سید رشتی نظر کردی به ما هم گوشه چشمی نظر کن وقطره ایی از باران معرفت جامعه را به ما بچشان که بکم ینزل الغیث...
بکم ینفس الهم ویکشف الضر...
دست تمسک به سویت دراز کرده ایم که اگر بپذیری فاز من تمسک بکم...فاز من تمسک بکم...
آخرین یادگار کربلا
شب بقیع تو شوق سپیده را دارد
وحال شبنم از گل چکیده را دارد
چگونه سرخ نباشد سرشک دیده ما
که داغ لاله از باغ چیده را دارد
ببین که سنگ مزارت برای عاشق تو
هزار حرف دل ناشنیده را دارد
به پشت پنجره هایی که قبرتو پیداست
نگاه ،حالت مرغ رهیده را دارد
کجاست شمع چراغی دراین شب تاریک
که پاس دیده حسرت کشیده را دارد
(جواد زمانی)
امام باقر عیله السلام در روزهفتم ذی الحجه،مصادف با سه شنبه در سال 114 ه.ق به دستور هشام بن عبد الملک مسموم وشهید شد.
آن حضرت در شب شهادت،به فرزندشان امام صادق علیه السلام فرمودند:
«من امشب جهان را بدرود خواهم گفت.هم اکنون پدرم علی بن الحسین را دیدم که شربتی گوارا نزد من آورد و نوشیدم ومرا به
سرای جاوید ودیدار حق شارت داد».
فردای آن روز، بدن مطهر وپاک آن دریای بی کران دانش خدایی را در خاک بقیع ،کنار مزار امام مجتبی وامام سجاد علیهما السلام
به خاک سپردند.
رسول خدا صلی الله علیه واله:
«من أحب أن یلقی الله تعالی قریر العین فلیتولَّ محمد بن علی الباقر»(بحار،ج27،ص107)
هر کس دوست دارد خداوند را با چشم(دل) روشن ملاقات نماید باید ولایت
وسرپرستی امام محمد باقر علیه السلام را بپذیرد.
اللهم عجل لولیک الفرج
سالروز ازدواج علی مرتضی و بهجت قلب مصطفی مبارک!
مرج البحری یلتقیان....یخرج بینهمااللؤلؤ والمرجان...
امشب به روی مرتضی لب های زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود،از خنده خود زنده کرد
کروبیان در هلهله،قدوسیان در همهمه
عیسی به دنبال علی،مریم کنار فاطمه
ای شیعه دست افشان شووتبریک بردل هابگو
بر پای خیز و تهنیت بر مهدی زهرا بگو
اللهم عجل لولیک الفرج بحقهما والعن اعدائهما...