به نام حضرت دوست
و امروز بي تــــــــو غروب خواهد شد چه روز حقيري چگونه با نبودنت لحظه ها در رگهاي زندگي جاري شدند؟ مگر نبض ثانيه ها با گرماي نفس هاي تو تكرار نمي شد؟؟ شايد لحظه ها فداكارانه تلاش كردند تا به تنهايي غم رفتنت را بر دوش كشند به جاي همه آينه ها به جاي همه انسانها و به جاي تمامي تاريخ! تو رفتي و به رسم قاصدكها بر دفتر خاطرات زمان زيباترين ها را به يادگار گذاشتي اما هنوز يك سوال بزرگ چون كوهي از بغض بر گلوهايمان به جا مانده : دنياي ما لياقت تو را نداشت يا دلهاي سياهمان و يا شايد هر دو... سلام بر ششمين ستاره كه صادقانه ترين يادها از آن اوست!
التماس دعا
يــــــــا علـــــــــــي