به نام حضرت دوست
انسان در درون خويش تكه پاره شده است او همه ي دلش را در كاري كه مي كند نمي گذارد به همين دليل هر گز احساس آرامش و صفا نمي كند.
يک چشم زدن غافل از آن ماه نباشيد ... شايد که نگاهي کند آگاه نباشيد
از نو شکفت نرگس چشم انتظاري ام
گل کرد خار خار شب بي قراري ام
تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم، در آيينه کاري ام
گر من به شوق ديدنت از خويش مي روم
از خويش مي روم که تو با خود بياري ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باري،مگر تو دست بر آري به ياري ام
تا ساحل قرار تو چون موج بي قرار
با رود،رو به سوي تو دارم که جاري ام
با ناخنم به سنگ نوشتم:بيا بيا
زان پيش تر که پاک شود يادگاري ام
التماس دعا
يـــــــا علــــــــي