سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای جد غریبت کجاتو خیمه زدی ....بیا و خیمه سبزت شبی نشانم ده
 RSS  | خانه | ارتباط باخادم | درباره خادم خیمه | پارسی بلاگ|مجموع مهمانان: 171255 | مهمانان امروز: 40| مهمانان دیروز: 5
درباره خادم خیمه
(ع م ا) - خیمه سبز
(ع م ا)
بردراین خیمه دارم من سمتها کاسه لیسم خاک بوسم سائلم عبدم گدایم
لوگوی وبلاگ

مطالب قبلی
پستوی خیمه
جستجو
دیگرخیمه ها
خیمه دوستان
اشتراک
 
یاهو

 

  

به نام خدایی که حکمتش نه در عقل می گنجد نه در لفظ

بالاخره بعد از دوسال و اندی خیمه ما هم به روز شد!!!...

شرمنده همه دوستانی که با پیامهاشون اظهار دلتنگی و حتی دلواپسی کردن!!.....البته شاید از حالابه بعد هم فقط به ماه یا به فصل بشه ولی این دفه یه خادمه هم به این خیمه اضافه شده!!...

بگذریم!...

از زمستان تا حالا هوش وحواسمون را یه صحنه ای به خودش جلب کرده ودوست داشتیم که دوستان وآشنایان هم این صحنه را ببینن تا شاید...

 اولا قابل توجه مسئولانی که ...!!(بهتره اول کلام سم پاشی نکنم!)....ثانیا قابل توجه پدر ومادر هایی که بچه هاشون را نازک نارجی،لوس و...هرچی که بگید، بار میارن!

ثالثا قبل توجه بچه هایی که اگه احیانا پدر ومادر کار چند دقیقه ای ازشون خواستن،...اگه احیانا پول توجیبی شون صدتومانی کمتر شد،...اگه احیانا تغذیه ی دلخواهی تو کیفشون گذاشته نشد...

چه کارها که نکنن!!...تا اینکه خلاصه با هزار منت دو کلام درس بخونن و مدرسه برن!ورابعا قابل توجه همه ماهایی که با اندک بهانه ای ، در هر کاری نیت وهمتمون نم می کشه! 

برای تحصیل علم شرط ها وشروط دست نیافتنی می ذاریم!...وخلاصه خدای توجیه در کم کاری هامون هستیم!...

 ********

داستان دخترک کبریت فروش را را که شنیدین ویا فیلمش را که دیدن؟ کاش می شد یه کم سرمون را بالا بگیریم تا ببینیم ده ها، صد ها و هزارها دخترک هایی که دور وبر ما هستن و

هرروزشان به اندازه یک عمر دخترک کبریت فروش طی میشه!...

 ********

دو خواهر کوچولو که باباشون از درد ومریضی کلیه روی بستر افتاده...دستگیره های دوخته شده ی مادر را یک گوشه ای از خیابون پهن می کنن تا با فروش آنها اندکی از هزاران

نیازهای خودشون را تأمین کنن...

خواهر بزرگتر در کنار فروش دستگیره ها، با دقت و نظم خاصی به نوشتن تکالیف مدرسه هم مشغول می شه و اگه این دوعکس را بزرگ نمایی کنین می بینین که با ذوق وهنر خاصی

از خودکار آبی و قرمز در نوشتن تکالیفش همت به خرج می ده...

  

خیابان ارم-قم

 

 هدف که تو زندگی باشه....ذوق وشوق که تو کارها باشه....زندگی با تمام سختی هاش اگه پایه های محکمی داشته باشه...با یه پتو مشکل سرما کمتر میشه و با ساندویچ توی

کیسه های پشتی با گرسنگی میشه کنار اومد!

 

خیابان ارم-قم

 

واما خواهر کوچکتر، که مدرسه نمی ره، وقتی که خواهر بزرگتر به مدرسه می ره، جای اون را می گیره و تو این سرمایی که دستان کوچکش را منجمد و جمع کرده ،

سنگر گرم خانواده را خالی نمی کنه!... ونگاه های هر زن ومردی را به خودش جلب می کنه...

 

خیابان ارم-قم

 

تعجب نکنید!این دوتا یکی نیستن!! لباسشون یکیه!!

خواهر بزرگ با لباس فرم به مدرسه می ره واین کوچولو از لباس خواهر بزرگتر استفاده می کنه!

ما هم اگه باهاشون هم صحبت نمی شدیم نمی دونستیم که اینا دو نفرند و چه سرگذشتی دارن.

کاش همون زمستان سرد قم این حرفا را می زدم تا کمی بیشتر این صحنه را درک می کردیم!

********

قابل توجه قمی هایی که می خوان با چشم خودشون ببینن ودستگیره بخرن: خ ارم،نرسیده به سه راه بازار و یا رو به روی حرم  ویا روبه روی مسجد امام حسن عسکری(علیه السلام).

 




نویسنده: خادم (چهارشنبه 90/4/1 :: ساعت 2:11 عصر)

 

«با عرض معذرت از دوستان به علت تأخیر طولانی در به روز کردن وبلاگم،امیدوارم که بخشش شماهم در این ماه چند برابر شده باشه!!»

 

ما را به نگاهی مهمان خدا کن...

 

 

قبل از اینکه زحمت خوندن را بکشی اول فکر کن ببین برای ماه رمضان تصمیم خاصی گرفتی یا اینکه گذاشتی روال طبیعی خودش طی بشه!:
بعداز نماز صبح یه چرت و بعدش سرکار یامشغول کارهای روزمره،بعدش استراحت بعداز ظهر واگه شد تلاوت چندتاآیه قران وبعدافطاروفیلم های
بعداز افطار وبعضی شب هاهم افطاری دادن یا افطاری خوردن منزل این و اون تا اینکه شب های قدر برسه والهی العفو العفو...خدایا ببخش...
منو نوکر امام زمان کن... خدایا امام مارا برسان...بعدش هم منتظر عید فطر و بعدش همون آش و همون کاسه تا سال بعد اگه خدا عمری بده!!!

خب حالا اگه فکر کردی...

مثل اینکه این سفره با بقیه سفره های مهمونی فرق می کنه!سر سفره آدم های مختلفی نشستن.گرسنه ها وتشنه ها هم با هم متفاوتن.
یکی از صبح تا غروب تشنگی وگرسنگی تحمل می کنه وسرسفره افطار تلافی می کنه.یکی تازه بعد از افطار تشنگیش راافتتاح می کنه...
یکی با دیدن فیلم ورفتن به استخرو و گردش و ورزش و... تاسحر گرسنش میشه یکی هم با دعای ابو حمزه ،نماز ودعاو...
می خواین بگین با هم منافات نداره؟!باشه خوش به حال اونهایی که با هردو کار گرسنه می شن!!...

ولی یه جایی از سفره هست که خیلی ها نمی شینن در حالیکه پذیرایی خدا مفصل تره!!
اونجا مخصوص کسایی که چشمشون ،زبونشون ،دهانشون وقلبشون روی همه کس باز نمیشه!!به خاطر همین هم گرسنه وتشنه ترن .
وخدا براشون جای مخصوص وغذای سفارشی قرار داده.غذاش چیه نمی دونم فقط گفتن حلوای طنطنانیه تا نخوری ندانیه!
فقط گفتن هر کسی خواست می تونه بیاد بشینه.اون قسمت سفره جا خیلی زیاده.
فقط نشستنش یه خورده سخته!
(آخه سخته آدم زبونش را کنترل کنه واز صبح تا شب غیبتی،دروغی ،زخم زیونی،ناسزایی،تهمتی،...از دهانش بیرون نیاد!
آخه خیلی سخته آدم با بعضی ها نگه و نخنده!آخه سخته آدم یکی را توی تلویزیون و... ببینه ازقیافش خوشش نیاد
!
آخه سخته آدم به موسیقی گوش نده،آخه سخته آدم... اصلا با ید زندگی را گذاشت کنار و....از این بهونه هایی که پای ما را توی گل نگه داشته)...

حالا می دونین منظورم از تصمیم خاص چیه؟!

بیاین حالا که خدا راه دسترسی به رحمتش؛امام زمان علیه السلام را در این ماه، برامون آسون تر کرده ما هم یه تصمیم خاص بگیریم.
بیاین به شکرانه درک مجدد ماه رمضان یه تشکر خاص بکنیم.
بیاین از اونی که سر سفره خدا حتی اون جای خاصش دعوت می کنه(داعی الله)،اونی که قلم قدر در دستشه،
اونی که مصداق اتم رحمت خدا در این ماهه(رحمت واسعه)،اونی که تا اراده نکنه حرف خدا را نمی شنوی(لسان الله
اونی که اگه با خدا کار داشته باشی باید به او نظر کنی(وجه الله)،اونی که خدا همه کاره قرارش داده(باب الله،عین الله،...)

بخوایم:
پای ما را ازگل بیرون بیاره...
هر کی دلتنگه خدا شده یا علی!


 
                                  یا صاحب الزمان!                                                    
                                 ما را به نگاهی مهمان خدا کن...

 

 

 




نویسنده: خادم (چهارشنبه 87/6/13 :: ساعت 7:40 صبح)

   1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
<