• وبلاگ : خيمه سبز
  • يادداشت : ماه پنهان
  • نظرات : 13 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ن.اع 

    باعرض سلام!

    بايد عرض كنم كه من هم با صحبت خانم ياآقاي غريبه موافقم؛فكر مي كنم ايشون هم منظورش استفاده از همين قرينه ها بودكه حتي همين هم در كلام معصومين نيامده واين يك كج سليقگي ست كه ما ازكلماتي در مدح ايشان استفاده كنيم كه خود ايشان هيچ گاه استفاده نكرده اند؛«شراب طهور»هم استفاده ي به قرينه نيست شما كه خوداستاديد ومي دونيد كه درعربي شراب به چي مي گن!برفرض مثال اگر از كلمه ي «خمر»براي طهور بودن استفاده شده بودما مي تونستيم بگيم استفاده ي به قرينه شده است.

    پاسخ

    سلام.منم اصل حرف را که بهتره از اين الفاظ استفاده نکنيم قبول دارم.ولي من حرفم اينه که اگه در شعر قرينه اي باشه بر اين که خم و مي و جام و...در اشعار بعضي ها!ذم بشه و اون معناي معنوي ازش اراده بشه بد نيست.مثال شراب هم براي اين بود که ما هم توي شعر فارسي شراب داريم و هم آيات قرآن واين يه اشتراک لفظيه با دو معناي متفاوت.والا خودم هم مي دونم که مراد قرآن خمر نيست.پس من مي تونم در شعرم از شراب استفاده کنم ولي با قرينه اين نکته که مرادم معنيه قرآنيست.. خود اهل بيت که فارسي زبان نبودن که بخوايم کج سليقگي و راست سليقگي در الفاظ را از شعر آن بزرگواران تشخيص بديم. اين جا عرف شاعران مذهبي وزبان شعرفارسي مهمه.در سيره شاعران مذهبي وعلما هم مي بينيم که از اين نوع الفاظ (خم،مي،سگ،کلب،گيسو،خم ابرو،زلف،...)استفاده کردن ولي مراد واقعيشون را هم رسوندن. پس ميشه فهميد حسن وقبح اين الفاظ کجاهاست .در مورد ديگر کلماتي هم که فارسيه و مي خوايم در مناجات هاي خودمون وارد کنيم به عرف زبان فاريسيه مذهبي رجوع مي کنيم مي بينيم اين کلمه چه بار معنايي داره...